سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میلغزد رویا در خواب خسته چشمانم

دیریست زندگیم را

خواب میبینم

و روز تکرار بیهوده روزمرگی ست

تلاش..تلاش برای رسیدن

تا مرز شب

و گشودن فصل جدیدی از زندگی

رویا...یک هوا نفس کشیدن زندگیست

در رویای خیس من

جنگل را ..شاخه های مهربان مه

میکشید در آغوش

بیشه زارهای خیس

لبریز بود از عطر گیسوانت...

سکوت شب میشکست

در ترانه گرم نفسهایی

که لبانش...

به هر بوسه مینواخت بر لبانم

ترانه پرواز را

من در آغوش تو

آرامشی را یافتم

که مهتاب.. در برکه پر تلاطم این شبها

برده بود از یاد

دستانم چون باران

میخزید پای شالیزار گیسوانت

و من در هزار توی چشمانت

یک چشمه دوستی را نوشیدم

خلوت من و تو

خلوت بود از وسوسه های

دل سپرده بر باد

خلوت بود از هزار رنگی

خالی از بیرنگی

خلوت عاشقانه های ما اما

سکوتش هم..

ترانه ای بود از آغاز بی انتهای

عشق

و معنایی برای این بی معنا

تنها باور هستی

 


نوشته شده در  چهارشنبه 101/4/1ساعت  5:13 عصر  توسط javad 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ترانه ای بود از آغاز بی انتهای
شاید که پناه آرد
من نمونده که برام چیزی باشی تو
ای که لبت شعله سرکش،به تنگ
طارق خراسانی
[عناوین آرشیوشده]