سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو برام ....

تو برام یه بهاری توی حادثه پاییز

تو شکست شاخه ها

ریزش برگها

وقتی غم میشه تو دلم لبریز

تو برام یه حس تازه

پر طراوت

مثل ابری که داره دل به باد میبازه

من مثل پیچک

تابیدم دور گل تو

گلی که روییده از چشمات

توی گلدون دل من

من مثل ناودون

بی تو خشکم بی تو خالی

با تو اما پر ترانه

پر از صدای بارون

داره بارون نگاهت چشمهای بستمو خیس میکنه

جای خالی دستهات توی دستهام

میشینه تو هق هق من

داره هی هیس میکنه

یکی تو گوشم زمزمه میکرد

توی یک جام طلا پر زهره

توی یک جام گلی پر آب

شیرینه شهده

کدومو بر میداری نوش میکنی

با کدوم تشنگیها رو خاموش میکنی

گفتمش جام گلی که آب داره

توی آبش قطره های زلال و ناب داره

گفت که هر ظاهر زیبا

نباشه مهتاب توی شبها

اما تو ...

زیباتر از جام طلایی

واسه هر نفس کشیدن

تو خود لطف هوایی

توی جام وجودت

میشه کرد باور که تویی

تو یه الهام از خود خدایی

تو برام..

من نمونده که برام چیزی باشی تو

رضا رفته

همه آیین و کیشی همه تو

وای چقدر تنگه دلم  برای تو

تنگه دلم برای تو...

 


نوشته شده در  چهارشنبه 101/3/18ساعت  2:46 عصر  توسط javad 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ترانه ای بود از آغاز بی انتهای
شاید که پناه آرد
من نمونده که برام چیزی باشی تو
ای که لبت شعله سرکش،به تنگ
طارق خراسانی
[عناوین آرشیوشده]