سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فکر می‌کرد شوخی می‌کنم. این بازی خیلی خطرناک‌تر از این صحبت‌هاست. دارم تمام تلاشم را می‌کنم که خودم را بیشتر از قبل کنترل کنم. نمی‌خواهم دچار فروپاشی شوم. من خورشید دنیای خودم هستم،نباید دنیایم را خراب کنم و روی آوارهایش به تماشا بنشینم. چرا فکر می‌کند من آرامم؟ چرا فکر می‌کند نباید از من دوری کند؟ باید آرامشم را حفظ کنم. باید تمام تلاشم را بکنم تا بالاخره من را بفهمد. این آدمک تنها و تکیده را باید درک کند.
نوشته شده در  دوشنبه 101/2/19ساعت  10:21 عصر  توسط javad 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ترانه ای بود از آغاز بی انتهای
شاید که پناه آرد
من نمونده که برام چیزی باشی تو
ای که لبت شعله سرکش،به تنگ
طارق خراسانی
[عناوین آرشیوشده]